همیشه یک خودکار به جز خودکار سپاه در جیبش بود که اسمش را روی آن نوشته بود؛ با خودکار بیت المال حتی یک امضا هم نمیزد. یک شب پسرمان مریض شد، یک موتور تریل از طرف سپاه تحویلش بود، آقا ابراهیم با اینکه حال پسرمان خیلی بد بود، اورا بغل کرد و پیاده به سمت بیمارستان به راه افتاد تا اینکه یک ماشین گیرمان آمد.
ساعت ۲ با قطار برگشت، برای مهدی یک ماشین باری و برای فاطمه و آمنه عروسک خریده بود. گفت:«من دارم میرم، خودت میدونی و بچهها، ازشون خوب نگهداری کن و بزار درسشونو ادامه بدن.» بهش گفتم که این چه حرفیه! چندبار رفتی و سالم برگشتی، این بار هم مثل دفعات قبل. خندید، حتی نگذاشت بدرقهاش کنم و رفت…
شهید ابراهیم رزاقی جمکرانی سال ۶۴ در عملیات عاشورای ۲ به شهادت رسید.
ابراهیم در گلزار شهدای علی بن جعفر(ع) قطعه ۷، ردیف ۱۵، شماره ۱۴۱ میزبان مهمانان شهداست.
- نویسنده : زهرا زنگنه