صدای زنگ در را که میشنوم به مادر چشمکی میزنم و از اتاق بیرون میروم. دمپاییها را روی موزاییکهای سوراخ شده حیاط میکشم و در را باز میکنم؛ بابا لبخند میزند. نان را از دستش میگیرم و سلام میکنم.
در حیاط لباسهایش را عوض میکند؛ خیلی وقتها اگر هوا خوب باشد همین کار را میکند تا مبادا خانه و فرشها خاکی شوند و مادرم به زحمت بیفتد. بابا همیشه لباسهایش خاکی است. بابا کارگر ساختمان است.
دستو رویش را میشورد و به پشتی تکیه میزند. با دستان پینهبستهاش کنترل تلوزیون را برمیدارد و شبکهها را بی هدف بالا و پایین میکند. نانها را در یفره میگذارم و به مادر با چشم و ابرو علامت میدهم.
مادر از آشپزخانه بیرون میآید؛ با سینی چای و کیک کوچکی در دست. بابا نگاهش میخ دستهای کادر میشود.
با مادر یکصدا میگوییم: « روزت مبارک تکیهگاه زحمت کش »
سال ۱۸۸۶ میلادی، درچنین روزهایی شماری از کارگران در شهر شیکاگو آمریکا، علیه شرایط سخت و ناعادلانه کاری خود دست به اعتراضاتی زدند که این اعتراضات موجب قتل تعدادی از آنان شد. با این حال قشر کارگر مبارزات خود را برای احقاق حقوقشان ، ادامه دادند تا اینکه سرانجام به نتایج مطلوبی دست یافتند.
به همین مناسبت این ایام در بسیاری از کشورهای جهان به روز کارگر معروف شده است. روزی که قراراست برای جوامع مختلف، مردم و مسئولین یادآور معضلات شغلی کارگران و نیازهای آنان باشد.
هیچ ساختمانی بدون کارگر بالا نمیرود، هیچ جامعهای بدون کارگر ساخته نمیشود که اصلا بخواهد پیشرفت کند، نیاز جوامع به وجود کارگران چیزی فراتر از تصور است و عدل حکم میکند با توجه به این حجم از اهمیت این شغل و نیاز به افرادی که صاحب این شغل شریفاند، مزایایی برای این شغل در نظر گرفته و همچنین مشکلاتش را حل کنیم. شغل سخت و طاقتفرسای کارگران، در این روز عزیز و شریف شناخته میشود، تا یادآور مشکلات آنها باشد؛ گرههای شغلی که به دست مسئولین باید باز شود. امروز نام روز کارگر را گرفتهایت تا با یادآوری وجود ارزشمندان آنها برای جامعه، تلاشی درصدد رفع معضلاتشان کنیم، نه اینکه تنها یک روز از تقویم را به نامشان کنیم و دردهایشان را پشت گوش بیندازیم…
هر جامعه برای ساخته شدن، تولد و ایجاد شدن، به دستهای پینه بسته نیازمند است.
- نویسنده : محمدرضا آقا باقری