تنها عیدی که در آن مسلمان نمیداند شاد باشد یا غمگین؛ نمیداند برای اتمام روزها و شبهای پر از سعادت و برکت ماه مبارک رمضان غمگین باشد، برای جمع شدن سفره گسترده خدا یا شاد باشد برای روزی که در دینش عید خوانده میشود، روزی که میتواند با مبلغی فطریه، دستی از همنوعش بگیرد.
انگار جدی جدی مهمانی خدا تمام شدهاست، انگار جدی قرار است سفرههای افطارمان جمع شود و دیگر خبری از سحری و آب خوردن های دم اذان صبح نیست. ماه رمضان امسال هم به آخر رسید، شبهای قدر گذشت و حالا عید است. ماه را دیدهاند و امروز عید سعید فطر است. تنها عیدی که در آن مسلمان نمیداند شاد باشد یا غمگین؛ نمیداند برای اتمام روزها و شبهای پر از سعادت و برکت ماه مبارک رمضان غمگین باشد، برای جمع شدن سفره گسترده خدا، برای دعای سحر و نجواهای نزدیک افطار یا شاد باشد برای روزی که در دینش عید خوانده میشود، روزی که میتواند با مبلغی فطریه، هرچند کوچک، دستی از همنوعش بگیرد. حقیقتا عید سعید فطر دوگانگی غم و شادی مخصوص به خودش را دارد؛ و اتفاقا همین حس و حال دوگانه است، همین حس و حال دو راهی بین شادی و غم است که لذت این عید با سعادت را متفاوت میکند، نمازش را شیرینتر میکند، فطریهاش را پر برکتتر میکند. آدم تکلیفش با دلش مشخص نیست، نمیداند از خبر رویت ماه خوشحال شود یا دلش بگیرد. مگر میشود آدم دلش برای پایان رمضان نگیرد؟
ماه مهمانی خداوند به پایان رسید و مشخص نیست چندنفرمان رمضان بعدی هم مهمان خدا باشیم؟ چند نفرمان به قرآن سر گرفتنها و شبهای قدر سال بعدی برسیم و چند نفرمان عید فطر بعدی را بهم تبریک بگوییم و در صف نمازش با هم دست بدهیم؟ عمر همینقدر زود میگذرد؛ انگار همین دیروز بود که به پیشواز ماه رمضان رفتیم. شاید حکمت خداوند همین باشد، همین که انقدر زود از رمضان گذر کردیم! شاید میخواهد نشانمان دهد که غنیمتهای زندگی، لحظاتی که از هر زمان بیشتر میتوانیم به خدا نزدیک باشیم، مثل برق میگذرد و منتظر غافلان نمینشیند. هر که هر گلی زد به سر خودش زدهاست.
همیشه موقع پایان مهمانیها حس غریبی داریم، چه برسد حالا که مهمانی خدا تمام شدهاست. انگار عید فطر هم مراسم اختتامیهاش است. در این عید با سعادت، از خدا بخواهیم فرصتی دهد، سال دیگر هم بر سر سفرهاش بنشینیم تا فرصتی شود که دوباره از برکت این ماه عزیز بهره ببریم.
- نویسنده : محمدرضا آقاباقری