معرفی کتاب
معرفی کتاب

«رد پایی بر شن» نوشته حسین ترابی

 

این کتاب خاطرات نویسنده از ماجراهایی است که از کودکی تا بزرگسالی برای او اتفاق افتاده است اما آنچه روایت می‌شود خاطرات صرف نیست و با برخی خیال پردازی‌های راوی به رمان نزدیک شده است؛ اما رمان هم نیست، به همین دلیل به آن ضد خاطرات گفته می‌شود.

«رد پایی بر شن» در مورد یک فرهنگ ناگفته و آداب و رسوم ناشناخته یک ایل حرف می‌زند از دیگر ویژگی‌های این اتوبیوگرافی می‌توان به استفاده از واژه‌ها و لغاتی اشاره کرد که مخصوص ایل مورد نظر در داستان است که البته به شکلی مورد استفاده قرار گرفته است که خواننده را آزار ندهد.

شروع طوفانی این کتاب هر خواننده‌ای را به سمت خود می‌کشاند:

دخترهای نوبهار با مشکو و کوزه آمده‌اند تا از سر دھن فره آب ببرند. تنها دختری که صبر کرده، تا مشکو را از آب زلال و دست نخورده پر کند، گلان است. چهار سوار مسلح، تاخت‌کنان سر می‌رسند، پیاده می‌شوند و اسب‌های تاخت کرده را راه می‌برند تا عرقشان خشک شود، چشم خان که به گلان می‌افتد بند دلش کنده می‌شود. به یک دل نه به صد دل  عاشق می‌شود.

– دختر کنی؟

– دختر حاج ‌خان میرزا.

خان می‌توانست به بهانه آب خوردن کاسه را از دختر بگیرد. اما با آن همه جلال و جبروت، انگار سحر شده بود. انگار الو گرفته بود. مشتی آب به صورتش زد. اما این آنشی نبود که با آب خاموش شود. دستهایش را کاسه کرد و چند تا کاسه آب خورد. اما عطشش فرو ننشست. انگار فراموش کرده بود که آب نوبهار شور است.

دلاوربیگ را به خواستگاری فرستادند. جواب رد دادند.

– ما دختر به غریبه نمی‌دهیم. دختر ما شیرینی خورده خویش و قوم است.

خان پیغام می دهد: «این وصلت باید سر بگیرد» رئیس ایل خفاجه پیغام می‌دهد: «هنوز کسی که بخواهد دختر حاج خان میرزا را به زور ببرد از مادرش نزابیده».

مراقبت از گلان زیاد می‌شود. بالای چهار برج نوبهار چهار قراول می‌گذارند، اما برج و بارو مانع آن نیست که پیغام‌های عاشق و معشوق به هم نرسد. بخصوص که بی بی زبیده، زن دوم حاج شان میرزا، پنهانی دستی در کار دارد. یک شب تاریک ماه، خان سم‌های مادیان گهر را نمدپیچ می‌کند و زیر پنجره بالاخانه نگه می‌دارد. رکاب‌ها را کوتاه می‌کند. پا در رکاب، روی زین می‌ایستد. گلان را از پنجره بغل می‌کند. ترک مادیان می‌نشاند و مثل باد سر به بیابان می‌گذارد و تا صبح می‌تازد. دو سال تمام شهر به شهر و دیار به دیار می‌گردد، سبزوار، کاشمر، کوه سرخ و آخر از همه کویر و پای پیر. شاید دل بستگی مادر به کویر از همین جا بود که حتی پس از مرگ پدر هم حاضر نشد کویر را رها کند و به شهر بیاید و تا دم مرگ هم به عهدش وفا کرد و در پای پیر ماند.

 

«رد پایی بر شن» در سال ۱۳۸۸ و به همت انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است.