روزی که ماه در «گویان» طلوع کرد
روزی که ماه در «گویان» طلوع کرد

تلفنش زنگ خورد، سرایدار کالج بود، گفت سقف اتاق کامپیوتر چکه می‌کند. برخاست و آماده شد. همسر باردارش نگران بود. از او خواست چون هوا تاریک شده و گویان امنیت ندارد، نرود. گفت می‌روم و زود برمی‌گردم.

 

حسین طالبعلی؛ تلفنش زنگ خورد، سرایدار کالج بود، گفت سقف اتاق کامپیوتر چکه می‌کند. برخاست و آماده شد. همسر باردارش نگران بود. از او خواست چون هوا تاریک شده و گویان امنیت ندارد، نرود. گفت می‌روم و زود برمی‌گردم. زن دلش شور می‌زد، بی‌قرار بود و هر ثانیه نبود شوهرش ۳۶۵ روز بر وی می‌گذشت.

در آن‌سو در تاریکی شب، دو خودروی مشکی‌رنگ با مردان مسلح مقابل کالج ایستادند و آن مرد را کشان‌کشان در مقابل چشم رهگذران وحشیانه سوار ماشین کردند و گریختند.

ساعت‌ها گذشت و زن چشمش به در خانه سفید شد، شوهرش گفته بود زود برمی‌گردد ولی هنوز نیامده بود. دل‌شوره‌هایش بی‌مورد نبود. زن مانده بود و غربت در کشوری پر از نامرد.

روزها گذشت. پلیس و دستگاه‌های به‌ظاهر امنیتی آمدند و رفتند ولی زن نشانی از همسرش نیافت.

۳۵ روز بعد بالاخره خبری از مرد رسید. جسد خون‌آلودش را با دستانی بسته در ۴۶ کیلومتری جرج تاون در گودالی به عمق یکی دو متر یافتند. پیکری که آثار شکنجه بر آن هویدا بود و صورتی که دیگر نبود…

پیکر کسی که در مقابل بارگاه حسین بن علی (ع) چشم به جهان گشود و پس از سال‌ها مجاهدت درراه دین، مانند اربابش حسین (ع) به فیض شهادت نائل شد. صحبت از شخصیتی است که شهید تبلیغ بین‌الملل لقب گرفت. صحبت از ماه گویان است. شهید فرزانه، حجت‌الاسلام‌والمسلمین شیخ محمدحسن ابراهیمی امام‌جمعه شیعیان و رئیس کالج مطالعات اسلامی کشور گویان در آمریکای جنوبی.

۱۵ اردیبهشت سالگرد شهادت این روحانی وارسته است که رهبر معظم انقلاب ایشان را مجاهد جبهه تعلیم و تبلیغ لقب دادند و گفتند: جنایتکارانی که دست خود را به خون این جوان باایمان و فداکار آلوده‌اند وابسته به هر دولت و سازمان جاسوسی که باشند با این جنایت خود ثابت کردند که اهریمنانی سنگدل و ضد دانش و روشنگری هستند.

از افتخار برای روضه‌خوانی تا شهادت در راه سیدالشهدا (ع)

حجت‌الاسلام عباس ابراهیمی برادر این شهید والامقام در تشریح ویژگی‌های این شهید والامقام با تأکید بر اینکه محمدحسن از استعداد سرشاری برخوردار بود، اظهار کرد: از نوجوانی عشق امام حسین (ع) در سر داشت تا جایی که در همان مقاطع نخست تحصیلش در دبیرستان بر منبر می‌رفت و ذکر مصیبت اربابش را می‌خواند.

وی ادامه داد: تحصیلات دوره دبیرستان و سطح حوزه را با سرعت گذراند و باهوش و استعداد سرشاری که داشت به مدت پنج سال در دروس خارج فقه و اصول اساتیدی همچون آیت‌الله وحید خراسانی، آیت‌الله شیخ جواد تبریزی و آیت‌الله سید محمود علوی گرگانی شرکت کرد. ایشان با دستان مقام معظم رهبری به لباس سربازی ملبس شد و اعتقاد نابی به ولایت داشت. می‌گفت طلبه باید منشش، حتی راه رفتنش مثل آقا باشد.

برادر شهید ابراهیمی افزود: در سال ۸۰ در کنار دروس حوزوی کارشناسی ارشد حقوق بین‌الملل را نیز در دانشگاه مفید به پایان رساند. در کنار درس حوزه و دانشگاه علاقه زیادی به فراگیری زبان‌های زنده دنیا داشت تا بتواند اسلام ناب محمدی را در نقاط مختلف تبلیغ کند. ازاین‌رو علاوه بر تقویت زبان و ادبیات عرب، زبان انگلیسی را به‌صورت کامل آموخت به‌طوری‌که تدریس فقه و اصول را به زبان انگلیسی انجام می‌داد. با زبان‌های اسپانیولی، آلمانی و فرانسه نیز در حد نیاز آشنا بود.

وی گفت: برای دفتر مقام معظم رهبری نیرویی می‌خواستند تا فتواهای آقا را ترجمه کند. محمدحسن را معرفی کرده بودند و از ایشان بیوگرافی خواسته بودند. ایشان گفته بود «محمدحسن ابراهیمی هستم روضه‌خوان امام حسین (ع)» و هیچ حرفی از تسلطش به زبان و مدرک تحصیلی و سوابقش نکرده بود و تنها افتخارش را روضه‌خوانی امام حسین (ع) می‌دانست.

ابراهیمی با اشاره به اینکه برادرم عظیم و پرمحتوا، اما ساده و بی‌آلایش و بی‌تکلف بود، ابراز کرد: مهر و محبت و خدمت به مردم سرلوحه کارش بود و این ویژگی‌ها را به دیگران نیز توصیه می‌کرد. عاشق اهل‌بیت (ع) بود و در راه تبلیغ آموزه‌های دین و سیره اهل‌بیت (ع) درنهایت شجاعت و مردانگی و در دل دشمنان بدون هیچ هراسی به بهترین وجه رسالت تبلیغ را انجام داد و در این راه به‌واسطه فعالیت اثرگذاری که داشت و موجب ترس و وحشت دشمنان شده بود چندین مرتبه مورد ضرب و شتم قرار گرفت ولی حتی به نزدیکانش تا مدت‌ها چیزی نمی‌گفت، چون این صدمات و لطمات را در راه انجام‌وظیفه سربازی امام زمان (عج) می‌دانست.

وی از عشق و ارادت برادر شهیدش به حضرت زهرا (س) سخن گفت و بیان کرد: شیعیان کشور گویان را تشویق می‌کرد تا نام دخترانشان را فاطمه بگذارند، از امیرالمؤمنین و اولادش (ع) با آن‌ها سخن می‌گفت و عشق به حضرت ولی‌عصر (عج) را در دل‌های آنان زنده می‌کرد تا سرانجام دشمنان حق و حقیقت او را مظلومانه و غریبانه و تحت دلخراش‌ترین شکنجه‌ها به شهادت رساندند.

همسر شهید حجت‌الاسلام ابراهیمی نیز در تبیین ابعاد دیگری از شخصیت این مبلغ شهید اظهار کرد: محمدحسن انسان فعال و پرجنب و جوشی بود به‌طوری‌که هیچوقت نمی‌توانستی وی را بیکار ببینی. همراه یا در حال مطالعه بود یا تألیف و یا ترجمه، اما چیزی که همه از او به یاد دارند خنده رویی و روحیه شادش بود. هر چه بود جمع را به خنده می‌انداخت بدن اینکه کسی دلگیر شود. از سوی دیگر تمام لحظاتش سرشار از یاد اهل بیت (ع) و ذکر آن حضرات و اشک ریختن برای آنها بود.

وی درباره نحوه آشنایی و ازدواجش با شهید ابراهیمی گفت: یکی از همکاران پدرم گفته بود طلبه جوانی می‌شناسم که اصالتاً بوشهری است و از قم برای تبلیغ می‌آید و می‌خواهد ازدواج کند و دنبال خانواده متدینی است که بوشهری باشد. فردای آن روز محمدحسن به خانه‌مان آمد و در همان جلسه اول به من گفت که نظرش مثبت است، هم خانواده را پسندیده و حجاب و منش و طرز تفکر من را. من نیز صداقتی در کلام و رفتارش حس کردم که آرامش بخش بود.

همسر شهید ابراهیمی ادامه داد: برای ازدواج دنبال کسی بودم که از نظر ایمان و عقیده و اخلاق به خواسته‌هایم نزدیک باشد. در شهریور ماه ۷۵ مراسم عقد ساده‌ای برگزار کردیم و چون بنده دبیر بودم حدود هفت ماه طول کشید تا انتقالی گرفتم و بالاخره در سال ۷۶ به قم آمدیم.

وی با تأکید بر اینکه محمدحسن همیشه خودش برای از بین بردن دل خوری ها و سوء تفاهم‌ها پیش قدم می‌شد، ابراز کرد: زندگی قشنگی داشتیم، می‌گفت دوست دارم در زندگی‌مان مطالعه کنیم، درس بخوانیم و همیشه در حال آموختن باشیم و لحظه‌هایمان را ارزشمند کنیم.

همسر شهید ابراهیمی در بخش دیگری از سخنان خود در خصوص هجرت به کشور گویان برای تبلیغ گفت و اظهار کرد: من راضی نبودم به گویان برویم. چون آنجا کشور دورافتاده‌ای بود که نه سفارت خانه در آن داشتیم و نه کسی زبان ما را می‌دانست، کشور محرومی بود که آب و هوای بدی هم داشت و از همه بدتر در آنجا از امنیت خبری نبود. ولی محمدحسن اعتقاد داشت که در این شرایط کار برای اهل بیت (ع) ارزش دارد. بالاخره ۲۵ اسفند سال ۸۰ راهی گویان شدیم.

وی ادامه داد: در گویان موسسه اسلامی بود که قرار بود محمدحسن در آنجا فعالیت کند. به آنجا که رسیدیم با ساختمانی مسکونی مواجه شدیم که قابلیت کار آموزشی و فرهنگی را نداشت. محمدحسن خودش آستین بالا زد و شروع به کار کرد و واقعاً طی دو سال زجر کشید تا آنجا آماده فعالیت شود. در گویان اهل سنت مساجد زیادی داشتند ولی محمدحسن می‌خواست مبلغ تشیع علوی باشد. همه کارهای کالج را خودش انجام داد و ساختمان را از مسکونی به آموزشی تغییر داد. نمی‌گفت اینجا آخر دنیاست کسی نیست ببیند!

وی افزود: ۶-۷ ماهی طول کشید تا ساختمان آماده شد. یک طرف مقر سازمان ملل بود و طرف دیگر رستورانی بزرگ و تابلوی زیبای کالج که طرح آن را خودش داده بود در آنجا خودنمایی می‌کرد. هر روز نماز جماعت برگزار می‌کرد. هر جمعه نماز جمعه، دعای کمیل و توسل هر هفته با حضور شیعیان برگزار می‌شد. روزها هم کلاس‌های مختلف مانند کامپیوتر، خیاطی، زبان عرب، احکام و مجموع این فعالیت‌ها خیلی‌ها را به او علاقه مند کرده بود و کم کم شیعیان آنجا دور هم جمع شدند.

همسر شهید ابراهیمی با اشاره به اینکه این روحانی مجاهد برای تبلیغ اسلام ناب در آنجا زحمات زیادی کشید، گفت: محمدحسن بین مردم شناخته شده بود. وقتی بازار می‌رفتیم همه با وی احوالپرسی می‌کردند. اگر فقیری می‌دید حتماً پول یا میوه یا هر چیزی که خریده بودیم می‌داد و گاهی اوقات می‌شد وقتی به منزل می‌رسیدیم چیز زیادی برای خودمان نمانده بود. حتی لباس‌هایش را هم اهدا کرده بود.

وی ادامه داد: حدود یک سال و نیم از حضور ما در گویان گذشت که باردار شدم و این خبر روحیه و انرژی زیادی به محمدحسن داد و اسم فرزندمان را فاطمه گذاشت. از وی خواستم به ایران برگردیم چرا که نزدیک دو سال از خانواده دور بودم. می‌گفت این بچه را اهل بیت (ع) پس از هفت سال به خاطر رنج‌هایی که کشیدیم به ما دادند و سزاوار نیست کار تبلیغ را نیمه کاره رها کنیم. در آخر هم فرزندش چند روز بعد از شهادت ایشان متولد شد.

می گفتند به شما نمی آید تروریست باشید

همسر شهید ابراهیمی با اشاره به اینکه در این مدت افراد زیادی از مسیحی، هندو و … به واسطه آشنایی با محمدحسن جذب تشیع شدند، ابراز کرد: این محبوبیت و تاثیرگذاری فوق العاده کم کم دشمنی و کینه‌های دشمنان تشیع و انقلاب اسلامی علیه محمدحسن را زیاد کرد و سازمان های جاسوسی برای توقف ایشان از هر اهرمی استفاده کردند. روزی برای انجام کاری به وزارت کشور گویان رفتم. کارمند آنجا وقتی اسمم را پرسید گفت شما همسر ابراهیمی مسلمان هستید؟ چه قدر مهربانید به شما نمی‌آید تروریست و جاسوس باشید. چون من نامه‌ای دیدم که در آنجا شما را تروریست معرفی کرده بود.

وی با اشاره به اینکه به تدریج فشارهای زیاد شد و محمدحسن ابتدا چندین بار مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفت و سپس در رسانه های گویان ممنوع التصویر شد،  از شب ربودن ایشان توسط سرویس‌های جاسوسی آمریکایی سخن گفت و بیان کرد: آن شب به محمدحسن زنگ زدند که سقف کالج چکه می‌کند. وی هم با وجود نگرانی من رفت تا ببیند مشکل چیست. دیده بود سقف ایرادی ندارد از کالج بیرون آمد تا به خانه بیاید ولی مقابل در دو ماشین جلویش را گرفتند که نتواند فرار کند و به زور او را سوار کردند و یک تیر هم به پای سرایدار زدند و در مکانی که مقر سازمان ملل در آن وجود داشت و مقابل چشم همه وی را ربودند ولی هیچ کس کاری نکرد چون با صحنه‌های قتل و آدم ربایی عجین شده بودند.

وی با اشاره به اینکه اتهامات واهی مانند دست داشتن در انفجار مقر یهودی‌ها در آرژانتین و یا دست داشتن در انفجار برج‌های دوقلو را به ما نسبت می‌دادند، گفت: بعد از ۳۵ روز جنازه را در جنگل و نیزار پیدا کردند و حتی نگفتند چه طور آنجا پیکر این شهید را پیدا کردند از فشارهای دولت ایران ترسیدند و می‌خواستند به نحوی به این فشارها خاتمه دهند. پلیس اینترپل اصرار داشت هر چه سریع‌تر از گویان خارج شویم و گفتند فرزندم اگر به دنیا بیاید احتمال ربوده شدنش هست. با مشکلات زیادی فاطمه پس از شهادت پدر به دنیا آمد و ما با سختی‌های زیادی تنها و بدون محمدحسن به ایران بازگشتیم. وقتی به ایران رسیدیم متوجه شدم پیکر محمدحسن زودتر از من به ایران رسیده است و جمعیت زیادی برای استقبال به فرودگاه آمده بودند که من مات و مبهوت ماندم.همسر شهید ابراهیمی با اشاره به اینکه خبرنگارها، پلیس و نیروهای امنیتی در این مدت رفتندوآمدند ولی هیچ کاری برای پیدا کردن محمدحسن انجام ندادند، ابراز کرد: همان روز صبح پلیس‌ها هم آمدند اما به‌جای پیگیری جریان ربوده شدن، فقط می‌پرسیدند چرا اینجا شیعه را تبلیغ می‌کنید؟ چرا به گویان آمده‌اید؟ این سؤالات نشان می‌داد که گویا خودشان هم در جریان دست دارند اما برای رد گم کردن مثلاً با ما همکاری می‌کردند. این در حالی بود که به اعتراف پلیس بین‌الملل نوع ربایش کاملاً با ربایش‌های سازمان‌های جاسوسی تطابق داشت. همچنین مشخص شد هم‌زمان با ربایش ایشان تیمی از اف بی آی وارد کشور گویان شده بود.

دکتر عصام العماد، محقق و دانشمند یمنی به تشریح نحوه آشنایی با شهید ابراهیمی پرداخت و اظهار کرد: من در سال ۶۹ در روزهای اولی که به قم وارد شدم با حجت‌الاسلام ابراهیمی آشنا شدم. در مدت‌زمان کمی ما بسیار باهم صمیمی شدیم و من به منزلشان رفت‌وآمد داشتم.

وی ادامه داد: من ایشان را طلبه‌ای زیرک و نابغه یافتم، ایشان طلبه‌ای عادی نبود، بسیار مؤمن و دین‌دار و مردم‌دار بود. علاقه‌ای زیادی به آموختن زبان‌های روز دنیا داشت تا بتواند هر چه‌بهتر به تبلیغ مکتب تشیع در دنیا بپردازد.

محقق و دانشمند یمنی با اشاره به اینکه صحبت درباره این شهید بزرگوار برای من افتخاری است، گفت: من اساساً دوستان زیادی ندارم ولی در مدت‌زمان اندک آشنایی با شهید ابراهیمی دلداده او شدم و بسیار باهم قدم می‌زدیم و اسرار زندگی را برای هم بازگو می‌کردیم.

عصام العماد با تأکید بر اینکه این شهید مجاهد برای اسلام و ما خدمات بزرگی را ارائه کرد، گفت: شهید ابراهیمی بااینکه می‌دانست عاقبت جایی که برای تبلیغ می‌رود جز شهادت نیست مانند اربابش امام حسین (ع) وارد این مسیر شد و هیچ‌گاه نترسید و عقب‌نشینی نکرد تاجانش را در راه اسلام فدا کرد.

وی بابیان اینکه علامه ابراهیمی برای من و امثال من الگو و اسوه است، بیان کرد: ایشان شخصیت والایی داشتند و اگر این‌طور نبود به چنین مقام و جایگاهی نمی‌رسید. وی با حضور در کشور گویان انقلابی در منطقه به پا کرد و همین امر موجب شد دشمنان به فکر حذف ایشان بیافتند.

این محقق و اندیشمند یمنی ادامه داد: شهید ابراهیمی با آن نبوغ و استعداد و مدیریتی که داشت می‌توانست در ایران بماند و بهترین مسئولیت‌ها را قبول کند ولی ترجیح داد و سخت‌ترین شرایط به کشور گویان برود و به هدایت مردم آنجا بپردازد تا سرانجام به شهادت برسد. آشنایی با ایشان از افتخارات زندگی من است و امیدوارم توفیق پیدا کنم بتوانم راجع این شهید والامقام مقاله‌ای بنویسم.

در یکی از دست‌نوشته‌های این شهید تبلیغ بین‌الملل آمده است: مدارا با مردم نصف عقل است. باید با مردم محبت کرد و ارشاد، توحید، تذکر، امربه‌معروف و نهی از منکر باید در سایه محبت و مدارا باشد. طبیعی است که در زندگی اجتماعی حسادت خیلی متوجه انسان است. با این حسادت چگونه باید مبارزه کرد؟ خیرخواه همه باشید، مؤمن باید جاذبه و دافعه داشته باشد.

و درجایی دیگر نوشته است: بهای بهشت را باید پرداخت تا بهشت نصیب ما گردد. مبارزه با نفس و انگیزه‌های شیطانی رمز موفقیت است.

۱۹ سال پیش پیکر مطهرش به کشور بازگردانده شد و پس از تشیعی باشکوه، در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه (س) به امامت آیت‌الله مکارم شیرازی نماز اقامه و پیکر پاک این سرباز حقیقی امام زمان(عج) در گلزار شهدای علی بن جعفر به خاک سپرده شد.

  • نویسنده : حسین طالبعلی